مستطیل سبز و توپ گرد

پیش بینی نتایج لیگ برتر ایران و لیگ های معتبر اروپا

مستطیل سبز و توپ گرد

پیش بینی نتایج لیگ برتر ایران و لیگ های معتبر اروپا

یادداشت ویژه ال‌کلاسیکو

اولویت بارسا در بازی سوم زدن حداقل یک گل در خانه حریف و دو اخطاره کردن په‌په و راموس برای بازی آخر است که در حال حاضر هر دو یک اخطار در کیسه دارند و با ترس و استرس بازی می‌کنند.



فوتبالدوستان سراسر جهان تاکنون شاهد انجام نیمی از چهار بازی پیش‌بینی‌شده بین دو قدرت بزرگ قاره اروپا بوده‌اند. جدا از نتایج به‌دست آمده، آنچه موضوع را جذاب و قابل بررسی می‌کند جدال کلکسیونی از بهترین بازیکنان جهان با رهبری دو تن از برترین مربیان خوشفکر و آوانگارد فوتبال حال حاضر دنیاست.

این دیدارها که این روزها بحث اول محافل فوتبال سراسر دنیا، مربیان، تحلیلگران، رسانه‌ها، فروم‌ها و شبکه‌های اجتماعی است، آخرین دستاوردهای این ورزش پرطرفدار را چه از نظر مهارت‌ها و قابلیت‌های بازیکنان درون زمین و چه از بعد افکار مربیان و پیدایش روش‌های نوین در فوتبال مدرن حال حاضر دنیا به نمایش می‌گذارد. با هم نگاهی اجمالی و گذرا به برخی از جنبه‌های این دو بازی انجام شده خواهیم داشت.


روسیه 2008؛ یک الگوی برتر

وقتی در جام ملتهای اروپا ۲۰۰۸، روسیه و هلند در مرحله یک‌چهارم نهایی در مقابل هم قرار گرفتند خیلی از کارشناسان با مقایسه قدرت هلند و روسیه رای به برد هلند دادند اما کسانی هم بودند که با توجه به وجود شخصی مانند گاس هیدینک بر روی نیمکت روسیه، کارکشته بودن او و شناخت و آنالیز دقیق از تیم ملی کشورش و سرمربی این تیم –مارکو فان‌باستن- در نظر دادن جانب احتیاط را نگه داشتند.

هلند آن روزها با سیستم ۴-۲-۴ بازی می‌کرد که نقش اساسی را در این سیستم دو گوش و بال کاذب تیم داشتند و اکثر توپها در زمان حمله به آن‌ها ختم می‌شد. این دو بال در زمان شروع حمله و حرکت تیمی، چسبیده به کنار خط و نزدیک به نیمه زمین قرار می‌گرفتند و از آن نقطه حرکت‌شان را آغاز می‌کردند. هیدینک با علم به این موضوع، قراردادها و اصول اولیه فوتبال را زیر پا گذاشت و به جای تشکیل یک دفاع خطی چهارنفره در زمان دفاع به دو مدافع کناری‌اش دستور داد تا جلو رفته، چسبیده به دو گوش کناری کاری به توپ و جریان بازی نداشته باشند و فقط پرس را روی این دو بازیکن انجام دهند. چون به‌خوبی می‌دانست اگر دو مدافع کناری‌اش با فاصله با این دو بازی کنند، مقهور سرعت، قدرت دریبلینگ و حرکات ترکیبی آن‌ها خواهند شد. استراتژی او کارساز شد و با مهار این دو یار هلندی، به‌اصطلاح بازی آنها را قفل کرد و تیم کشورش را با شکست روبه‌رو ساخت. بعد از آن جام، فان‌باستن برکنار شد و هلندی‌ها به کلی تغییر روش و سیستم دادند.


مورینیو و افکار ساختارشکنانه

حالا مورینیو می‌دانست برای غلبه بر برترین تیم جهان باید کارهایی را انجام دهد که تاکنون انجام نداده. او آنالیز کامل و دقیقی از بارسا داشت. آنالیز دقیق، از بین بردن نقاط قوت حریف و استفاده از لحظه‌ها و فرصت‌ها همواره یکی از دلایل موفقیت او در تک‌بازی‌ها اعم از فینال و یا دیدارهای حذفی است و بیانگر این نکته است که او کوشش دارد ابتدا دروازه‌اش را بسته نگه دارد و بعد برای زدن گل پیش برود. مورینیو در این راه چند انقلاب تاکتیکی انجام داد. از جمله استفاده از په‌په به‌عنوان یک

بازیکن آزاد در فاز تدافعی.

شاید همگان بارها دیده‌اند بازیکنانی که دارای قابلیت‌های بالا و مهارت‌های فردی خوبی هستند مربیان در ارنج تهاجمی تیم از آنان به‌عنوان بازیکن آزاد استفاده می‌کنند. ولی شاید خیلی کم پیش آمده که مربی از بازیکنی در بخش دفاعی تیم بدون دادن پستی مشخص و به‌عنوان بازیکن آزاد استفاده کند. په‌په نه هافبک وسط بود و نه چیز دیگر. او در یک شعاع حرکتی به عمق ۷۰ و عرض ۳۰متر حرکت می‌کرد. پشت ۹۰دقیقه بازی په‌په روزها تفکر و ساعت‌ها مباحثه‌های آموزشی همراه با کلاس و وایت‌بورد گذشته است.

مورینیو استاد آنالیز حریفان است. او اکثر بازی‌های بارسا را تماشا کرده بود و می‌دانست اساس فلسفه فوتبال بارسا بر طبق این فرمول ساده بنا شده: حرکت، پاس، حرکت. ژوزه می‌دانست طراحی بارسا از نیمه زمین به‌وسیله چابی، مسی و اینیستا تا یک‌سوم دفاعی انجام می‌شود و از آنجا مسی و اینیستا به تو می‌زنند. چابی به‌عنوان ساپورتر و پشتیبانی‌کننده باقی می‌ماند، ویا در باکس پنالتی حضور دارد و پدرو و آلوس از دو طرف اضافه می‌شوند.

پلان اصلی مورینیو این بود که نگذارد توپ به محوطه جریمه خودی برسد. او باید جلوی حرکت خزنده و پلکانی کاتالان‌ها را می‌گرفت. اگر افکار بلندپروازانه نداشته باشی و ایده‌هایت محصور در قراردادهای رایج فوتبال باشد حتما به جواب نخواهی رسید. ولی اگر عاشق کارت باشی و رویای رسیدن به هدفت را داشته باشی جواب پرسش‌ات را ممکن است در حال صرف قهوه همراه با خانواده‌ات و یا در یک رویای نیمه‌شب پیدا کنی.

پلان رئال در بازی اول، تجمع و دفاع در زمین خودی و استفاده از ضدحمله بود. در بازی دوم، نیمه اول شروع دفاع از یک‌سوم دفاعی بارسا و پرس از آن‌جا و در نیمه دوم با توجه به این‌که این کار انرژی زیادی از آنها گرفته بود و قادر به انجام آن در 90دقیقه نبودند، مانند بازی اول جمع شدن در نیمه خودی بود. اتفاقا نکته‌ای که کسی به آن اشاره نکرد این بود که سیستم رئال در نیمه اول بازی دوم مانند بازی رفت ۵-۰ لالیگا بود، البته با دو تفاوت؛ اینجا پرس‌کننده‌های اول هافبک‌هایی مانند په‌په و خدیرا بودند که سریع به نیمه خودی برمی‌گشتند ولی در آن بازی در خاکریز اول بازیکنانی مانند رونالدو، اوزیل و ایگواین حضور داشتند که نه پرس را خوب انجام می‌دادند و نه با سرعت به عقب برمی‌گشتند.

تفاوت دوم این بود که در بازی اول فاصله خطوط خیلی زیاد بود و مساحت زیادی را به آبی‌اناری‌ها داده بودند اما در این بازی با کشیدن دفاع به جلو و استفاده از آفسایدگیری، زمین بازی را کوچک کرده بودند و هیچ فضایی را به یاران بارسا نمی‌دادند. به همین خاطر بارسا در دقایقی برخلاف میل باطنی‌اش به بازی مستقیم رو آورده بود. در این میان په‌په علاوه بر پرس از جلو وظیفه داشت زمانی که توپ از خط نیمه عبور کرد به بازیکن صاحب توپ که احتمالا یکی از سه بازیکن مورد نظر بود نزدیک نشود بلکه با بازی‌خوانی خود جهت پاس را تشخیص دهد و با نزدیک شدن به بازیکن بعدی ارتباط را قطع کرده و درصورت امکان توپ را برباید و یا مانع از شکل‌گیری حرکت تیمی شود. او به‌خصوص بیشتر نزدیک به مسی حرکت می‌کرد. مورینیو دو نفر را همزمان به روی پای مسی فرستاده بود چراکه می‌دانست اگر این دو نفر با فاصله به روی پای او بروند مسی اولین بازیکن را که دریبل بزند تا سومی و چهارمی هم پیش خواهد رفت.

خلاقیت دیگری که مورینیو در مورد په‌په به کار برد، رفتن به جلو تا باکس پنالتی حریف و استفاده از توپ‌های سرگردان بود که به‌دلیل عدم برنامه‌ریزی بارسا برای مهار او در فاز دفاعی، روی او هیچ‌گونه یارگیری انجام نمی‌شد. دو ضربه سر -یکی در بازی اول و دیگری در بازی دوم- حاصل این ایده بود. په‌په بازیکنی است با قابلیت‌های متوسط اما مورینیو به سایر مربیان جهان نشان داد اگر از حریف شناخت خوبی داشته باشید، توانایی‌های بازیکن خودتان را خوب بشناسید و او را از نظر فکری و ذهنی برای یک بازی بزرگ آماده کنید، آن بازیکن معمولی می‌تواند در حد یک ستاره جلوه کند.


تاکتیک‌های خاص آقای خاص

آقای خاص از حیث جنبه‌های انگیزشی و روانی تاثیری عمیق بر روی بازیکنان می‌گذارد. او دارای پرنسیبی خاص است، همراه با چشمانی نافذ، کلامی جادویی و آهنگین که بازیکن را جادو و وادار به حرکت و درخشش در زمین مسابقه می‌کند. مورینیو یک انتخاب دیگر برای این نقش داشت: سامی خدیرا. اما به دلیل همزبانی و هم‌فرهنگی با په‌په و این‌که به خوبی می‌توانست او را توجیه کند و از نظر روحی و ذهنی آماده این مسابقه بکند، او را انتخاب کرد.

مورینیو که هدفش از بین بردن نقاط قوت حریف و در نهایت غافلگیر کردن آنها بود به‌خوبی می‌دانست یکی از برگ‌های برنده بارسا ، بازیکنی است به نام دنی آلوس. در این فصل در برهه‌ای که سایر ستارگان بارسا با افت‌و‌خیز زیادی رو‌به‌رو بودند آلوس تنها بازیکنی بود که در حد یک ستاره واقعی ظاهر می‌شد و کلید حل بسیاری از مشکلات بارسا بود. مربی پرتقالی با آوردن دی‌ماریا، بال راستش به چپ و عقب آوردنش، به او وظیفه داد که سایه به سایه آلوس حرکت کند و اجازه حرکت به او را ندهد. یکی از شگردهای آلوس، قرار گرفتن در نقطه کور دفاعی حریف و استفاده از پاس‌های پشت دفاع است. گل بازی با شاختار را که یادتان هست؟

در این دو بازی گاهی دی‌ماریا را در بین خط دفاع چهارنفره مادرید می‌دیدید تا جلوی حرکت او را بگیرد و این نشان‌دهنده تاکید زیاد مورینیو روی این مساله بود یعنی در واقع جای مهاجم و مدافع عوض شده بود. ولی در شکل تهاجمی رئال، دی‌ماریا با سرعت تماشایی‌اش در هنگام پا به توپ شدن به سرعت به جلو اضافه می‌شد تا جایی که پایه‌گذار گل پیروزی تیمش هم شد. زمانی که سوت پایان بازی دوم زده شد در حالی که اکثر بازیکنان به خوشحالی مشغول بودند، دی‌ماریا روی زمین دراز کشید و از فرط خستگی، نای بلند شدن از روی زمین را نداشت.

په‌په و دی‌ماریا ستاره‌های بازی اول و دوم زمین بودند تا مهر تصدیقی بر استراتژی مربی‌شان بزنند. البته در کنار این‌ها ژوزه شیطنت‌هایی هم در کار مربیگری‌اش دارد و گوشه‌هایی از آن را در این دو بازی تماشا کردیم؛ از جمله به حاشیه کشیدن، عصبی کردن و بر هم زدن تمرکز بازیکنان حریف. مورینیو به طور حتم از لالیگا قطع امید کرده و روز شنبه به اکثر ستاره‌هایش در برابر والنسیا استراحت خواهد داد. او نیم‌نگاهی هم به کیفیت نمایش کاکا، دیارا و ایگواین در بازی برابر والنسیا خواهد انداخت تا شاید از آنها در بازی سوم استفاده کند.

با توجه به این‌که مورینیو تا این‌جای کار در دو بازی برابر بارسا موفق بوده باید منتظر حضور بدون کراواتش در بازی سوم باشیم. مورینیو که بعد از بازی دوم برای ادا کردن نذر، پیمان به عهد و گرفتن دعای خیر پدر و مادرش کیلومترها تا ستوبال پرتقال پرواز کرد می‌داند سرنوشت بازی‌های آینده به مویی بستگی دارد و تقدیر و سرنوشت در آن دخیل است. ولی آیا استراتژی او برای دو بازی آینده در ادامه دو بازی گذشته است و یا برگ برنده جدیدی را رو خواهد کرد؟ مطمئنا او باز هم برای گل نخوردن به برنابئو خواهد رفت و می‌داند حتی یک مساوی صفر-صفر برای او از برد ۲-۱ بهتر است، چراکه هفته بعد باید به جهنمی پا بگذارد که تماشاگرانش بیش از یک سال است انتظار او و چنین روزی را می‌کشند. با این حال او ماموریتش را انجام داده، حتی اگر دو جام دیگر را واگذار کند در مادرید کسی بر او خرده نخواهد گرفت.

 

پپ و شیر خفته

پپ هفته‌ای یک بار سر و ریش و سبیلش را با ماشین نمره صفر کوتاه می‌کند و اگر موهایش کمی بلند شود باید منتظر غرولندهای همسرش باشد. او از این که جلوی دوربین‌های تلویزیونی انگشتش را درون بینی‌اش فرو کند ابایی ندارد. اسپانیایی که حرف می‌زند همه می‌فهمند کاتالان است و انگلیسی که حرف می‌زند همه می‌فهمند اسپانیایی است. با این همه کاتالان‌ها دوستش دارند، شاگردانش عاشقش هستند و همه اسپانیا به او احترام می‌گذارد. با کمکش ندار است و به حرف‌های استادش کرایف به دقت گوش می‌کند. قلب مهربانی دارد و لبخند شیرینی که بر دل می‌نشیند. در عین حال سیاستمداری حاذق است که نم پس نمی‌دهد و لب تر نمی‌کند.

بازی اول تا پویول وارد زمین نشد کسی نمی‌دانست که بازی می‌کند. پپ آبیدال را در آب‌نمک خوابانده و دارد او را برای بازی سوم آماده می‌کند. در حالی مرتب بعد از بازی دوم با رئال حرف از لالیگا می‌زند که خودش و همه می‌دانند کار تمام شده است. او دارد آدرس غلط می‌دهد و در پی گمراه کردن حریفش است، آن هم چه کسی، مورینیویی که می‌داند تا شعاع هزار کیلومتری اطرافش چه می‌گذرد. او در دو بازی نخست برابر مادریدی‌ها با همان شیوه و فلسفه همیشگی بارسا بازی کرد و در عوض به تماشای عکس‌العمل‌ها و ترفندهای رقیبش در زمین بازی نشست. شاید حالا فکر می‌کند تا حدودی از طرح و برنامه آنان برای دو بازی آینده آگاه است.

البته گواردیولا از نمایش تیمش در مجموع خیلی راضی نیست و می‌داند سرعت تیکی‌تاکای بارسایی در حد مطلوب نبوده و همچنین برخی از ستارگانش در فرم ایده‌آلی به سر نمی‌برند. خیلی‌ها اعتقاد دارند او نمی‌خواست همه انرژی تیمش را برای دو بازی اول خرج کند، دستش را رو کند و به‌قولی همه تخم‌مرغ‌هایش را در یک سبد بچیند اما همگان اذعان دارند که تیمش برخلاف حریف دارای نیمکت آنچنان قدرتمندی نیست و این شاید در لحظات بحرانی و سرنوشت‌ساز برایش دردسرساز شود. پپ دو بازی اول را زیاد مهم نمی‌دانست و عقیده دارد باید بارسای واقعی را در بازی سوم و چهارم تماشا کرد. بعد از بازی گفت باید بیدار شویم. به عبارت دیگر معنای کلامش این بود که بارسا مانند شیر خفته‌ای است که هنوز کاملا بیدار نشده. او به‌دنبال بالا بردن سرعت تیمی، کم کردن فاصله خطوط، بالا بردن آرامش بازیکنان و سطح آمادگی ذهنی آن‌هاست.

اولویت او برای بازی سوم زدن حداقل یک گل در خانه حریف و دو اخطاره کردن په‌په و راموس برای بازی آخر است که در حال حاضر هر دو یک اخطار در کیسه دارند و با ترس و استرس بازی را دنبال خواهند کرد. مضاف بر این‌که گواردیولا خوب می‌داند داورهای یوفا سختگیرتر از داخلی‌ها هستند و مانند داوران اسپانیایی در دو دیدار انجام شده مراعات برخی مسائل را نمی‌کنند. کاتالونیا، بارسا و پپ به‌شدت به‌دنبال قهرمانی در ویمبلی‌اند و همه تلاش خود را خواهند کرد تا جام را بر دستان پویول به سرزمین مادری بازگردانند.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد